اگر دروغ رنگ داشت؛
هر روز شايد،
ده ها رنگين کمان، در دهان ما نطفه مي بست،
و بيرنگي، کمياب ترين چيزها بود.
*****
اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛
عاشقان، سکوت شب را ويران ميکردند.
*****
اگر به راستي، خواستن، توانستن بود؛
محال نبود وصال!
و عاشقان که هميشه خواهانند،
هميشه مي توانستند تنها نباشند.
*****
اگر گناه وزن داشت؛
هيچ کس را توان آن نبود که قدمي بردارد،
خيلي ها از کوله بار سنگين خويش ناله ميکردند،
و من شايد؛ کمر شکسته ترين بودم.
*****
اگر غرور نبود؛
چشمهايمان به جاي لبهايمان سخن نميگفتند،
و ما کلام محبت را در ميان نگاههاي گهگاهمان،
جستجو نمي کرديم.
*****
اگر ديوار نبود، نزديک تر بوديم؛
با اولين خميازه به خواب مي رفتيم،
و هر عادت مکرر را در ميان ?? زندان،
حبس نمي کرديم.
*****
اگر خواب حقيقت داشت؛
هميشه خواب بوديم.
هيچ رنجي، بدون گنج نبود؛
ولي گنج ها شايد،
بدون رنج بودند.
*****
اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها، سکه ها را بيش از خدا نمي پرستيدند.
و يک نفر در کنار خيابان خواب گندم نمي ديد؛
تا ديگران از سر جوانمردي،
بي ارزش ترين سکه هاشان را نثار او کنند.
اما بي گمان، صفا و سادگي مي مرد،
اگر همه ثروت داشتند.
*****
اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند،
و زندگي، بي ارزشترين کالا بود.
ترس نبود؛ زيبايي نبود؛ و خوبي هم شايد.
*****
اگر عشق نبود؛
به کدامين بهانه مي گريستيم و مي خنديديم؟
کدام لحظه ي ناياب را انديشه ميکرديم؟
و چگونه عبور روزهاي تلخ را تاب مي آورديم؟
آري... بي گمان، پيش از اينها مرده بوديم ...
اگر عشق نبود؛
*****
اگر کينه نبود؛
قلبها تمامي حجم خود را در اختيار عشق ميگذاشتند.
اگر خداوند؛ يک روز آرزوي انسان را برآورده ميکرد،
من بي گمان،
دوباره ديدن تو را آرزو ميکردم و تو نيز
هرگز نديدن مرا.
آنگاه نميدانم ،
به راستي خداوند، کداميک را مي پذيرفت?
مطالب ارسالی از دریا
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: